❤دفترچه ی خاطرات ❤

اومدن باران جون اینا به ساری

فصل پاییز از همون اول خوب شروع شد که فاطمه جون اینا اومدن ساری پیشمون خیلی خوشحالم که دوستی مون پایدار مونده و امیدوارم تا ابد دوستی مون محکم تر بشه ، ولی متاسفانه خیلی کم پیشمون موندن چون وقت نداشتن . چارشنبه ساعت 21:15 رسیدن پیشمون ولی خیلی خوشحال بودم که دوباره بینیمشون دلم براشون خیلی تنگ شده بود مخصوصا برای حرف زدنای باران جونم شب اولی که اومدن شام خوردیم و یکم با هم وقت گذروندیم تا ساعت باران جون خوابید . آخرای شب که همه خوابیدن منو فاطمه جون و مهدیس رفتیم تو اتاق کلی حرف زدیم درباره ی خودمون و کلی چیزای دیگه ... تا ساعت 3 صبح میحرفیدیم خیلی حال داد پنجشنبه صبح زود بیدار شدیم رفتیم بیرون به من که خیلی خوش گذشت امیدوارم به فاطمه جون...
3 مهر 1394
1524 30 70 ادامه مطلب
1